سنجاق قفلی

تو هستی من شدی از آنی همه من من نیست شدم در تو ازآنم همه ؛ تو

سنجاق قفلی

تو هستی من شدی از آنی همه من من نیست شدم در تو ازآنم همه ؛ تو

پنجشنبه 15 آذر ماه سال 1386

بیهوده نیست که در این شامگاه تلخ
عطرابه ی گیلاس
از پوستم می تراود

آنجا که تویی
اکنون صبح است
و پلک های تو باز می شوند
چون شکوفه ی تازه ای
در روحم...
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد